هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

هــــدیـــــه

هدیه 6 ماهه

خوشگلم اول ماه مبارک رمضان بود و بازم وقت واکسنت بود.....باز خیلی گریه کردی قربونت برم چیکار کنم باید واکسن بزنی....این دفعه بعد واکسن انگار ازم قهر کردی از بغل مامانی بغل من نمیومدی!! ولی این بار هم شکرخدا به خیر گذشت و تب نکردی اینم عکسای 6 ماهگیت: ...
2 آبان 1391

دمر شدن

عزیزدلم تو از 4 ماهگیت میتونستی دمر شی ولی این حالتو اصلا دوست نداشتی و زودی گریه میکردی وازمون میخواستی که برداریمت.... معمولا صورتتو به زمین میمالیدی و زودی برمیگشتی ...
2 آبان 1391

هدیه و گل سر

عزیزدلم خیلی وقت بود که میخواستم برا موهات گل سر بزنم  ولی میترسیدم که اذیت شی یه روز که حاضر شده بودیم بریم بیرون دیگه به خودم جرات دادمو گل سرت رو زدم وای که چه ماه شدی   ...
2 آبان 1391

هدیه تو خواب

عزیزم یه روز از روزهای تیرماه بود که ناز خوابیده بودی و منم عکساتو گرفتم .... جالب اینجاست که توی خواب میخندوندمت و تو هم میخندیدی ...
2 آبان 1391

خلاصه ای از 9 ماه بارداری

اوایل تیرماه بود که فهمیدم که خدا یه فرشته رو تو دلم جاداده .... حس عجیبی داشتم.....باورم نمی شد ولی راسته راست بود....ویارم شدید بود و تا 9 ماه طول کشید....... اوایل تیرماه بود که فهمیدم که خدا یه فرشته رو تو دلم جاداده .... حس عجیبی داشتم.....باورم نمی شد ولی راسته راست بود....ویارم شدید بود و تا 9 ماه طول کشید. هفته 16 بارداریم برا تعیین جنسیت رفتیم سونوگرافی.....دکتر گفت دختره.....من و بابات خیلی خوشحال بودیم.....بابا برامون یه دسته گل خوشگل خریده بود.هفته ها از پی هم سپری میشدن... با اینکه دوران سختی بود ولی شیرین هم بود وقتی بهت فکر میکردم. دکتر تا 28 دی وقت داده بود ولی تو دختر خوشگلم انگار خوش میگذروندی و قصد بیرون اومدن نداشتی....
11 مهر 1391